مامن بدون سقف

ساخت وبلاگ
این یک نوشته‌ی خصوصی از قلم پسریست که مدت‌هاست چیزی برای خودش ندارد. خصوصی ندارد. عمومی ندارد. ما معمولا اشتباه می‌فهمیم. اکثرا اشتباه می‌فهمیم. همه‌ی آدم‌ها از نظر من در تصورهای اشتباه بزرگ خود، فهم‌های کوچک را کول می‌کنند. من مدت‌هاست تصوری اشتباه داشته‌ام. در حالی که تمامی متغیرها را بالا و پایین می‌کردم، معیارهای خروجی فریاد میزنند که اشتباهی و من متوجه نمیشدم. سیستم من اختلال دارد.دچار تنش بزرگی هستی، دعوا شده، اتفاق بد افتاده. من همیشه فکر می‌کردم که در این اوقات به بهترین نحو حرکت کرده ام. اشتباه کردم. من تنها کاری که راحت بوده انجام داده‌ام. دنبال اینکه آرام شویم، دوباره بخندیم. در حالی که همیشه فکر می‌کردم در حال کندن ریشه‌ی مشکلات هستم، تمامی وجودم ناگهان به من می‌گویند که روی جوانه‌ی تمامی مشکلات خاک پاشیده‌ای. در درون جنگلی گیر کرده‌ام، هیچ تبری را احساس می‌کنم بلد نیستم. پدرم می‌گوید آدم‌ها همیشه اشتباه می‌کنند، اشتباه تصور می‌کنند ،و این موضوع مهمی نیست. اشتباه کردن دست خود آدم‌ها نیست. مهم این است که زمانی که متوجه شدی اشتباه کردی، جلوی اشتباه را بگیری. یاد بگیری. اما من نمیدانم چگونه جلوی اشتباه را بگیرم. به قدری ریشه‌ی برخی درختان اشتباهاتم کلفت شده که هیچ ندارم از ریشه بیرون بیاورمشان. نا آرامم، اشتباه کردی به جهنم. نه تنها صراط المستقیمی نیست، هیچ لحظه‌ی فراری هم نیست. اینقدر همیشه دویده‌ام که فقط سریع به اشتباه حل کنم، حتی یاد نگرفتم لحظه‌ای مکس کنم. مکس‌های من با بغض همراه است. با فشار همراه است. با بی طاقتی. من جایی برای خود ندارم. من پتانسیل صفری برایم نمانده که به آنجا بغلطم و آرام بگیرم. صفر شوم.هرچه داشتم را یا اعیان کردم یا از مهارت هایم به دلیل عدم مامن بدون سقف...ادامه مطلب
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 22 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1402 ساعت: 16:48

هرچند کنم من فریاد

نیست برای من امداد

هرباره شکستی به زبان سرخ مرا

تکه‌ای ز من سوخت و نپرسیدی چرا

خشم خود به سخن ساده‌ی من

جاری کردی و حاصلش نیست جز غم

مامن بدون سقف...
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1402 ساعت: 16:07

تو مریضی. تو به همه چی گیر میدهی. تو از همه چی شاکی هستی. از همه چی. همه چی یعنی چی؟ به تو می گویم.مثلا اینکه به فلان کسک گفته شود که ما خبطی کردیم، بعد فلان کسک آن خبط را دست بگیرد و موقعیت مشابهی را که خود سربلند از آن بیرون آمده را برسرمان بکوبد، اشکالی ندارد. من ادمی مسخره هستم که میگویم به آدم‌های پر مدعا چیزی نگو. چیزی ندارند یاد تو دهند فقط سرت میکبوند. حتی همدردی هم ندارند. نگفتی از فلان جا فلان چیز را داریم یاد میگیریم پنج تا چیز مسخره دیگر را بلند کرد گفت اینها بهترند؟! بعد رفت سر امتحانش رید؟ نگفتیم بهش میخواهیم گواهی نامه بگیریم، حناقش را باز نکرد بگوید میتوانی گواهی نامه اولیه را بگیری؟ وقتی گرفتیم حناق باز کرد که آره...! اونو که همون اول میدادن. خر خب اولش چرا نگفتی؟! چون دنبال سکوی مدعا بودن است. ولی من در اخر گاوم که میخوام با اون چیزی را در میان نگذاریم.روز ۲۴ ساعت دارد. ۱۰ ساعتش را تصمیم میگیریم بخوابی، ۱۰ ساعتش را مثل سگ کار میکنیم. ۱ ساعت با خانواده‌ی واقعی ات حرف میزنی. ۱ ساعت مال ویدئو های کوتاه است. ۲ ساعت هم برای درس خواندن که اگر مکالمه ها اجازه بدند. من گاوم که شاکی ام. من گاوم که تو ارزو داری میگویم بشین برای ارزویت تلاش کن. من شاکی ام که تو با هر فحشی که میخورم بلند میکنم. من گاوم که میخواهم اون ۲ ساعت برای درس خواندن ناقص نشود. گاوی تو راوی. گاوی تو راوی.من گاوی‌ام که لحظه ای قهر برایم سم است. من گاوم که در لحظه به دنبالت میایم. ریدم. باید رها کنم. من شاکی ام که چرا پشت میکنی یا نمیایی اشتی کنیم همین الان. اخر میدانی؟ ادم ها فرصت میخواهند. ادم زمان باید برای خودشان داشته باشند. ادم ها فضای شخصی خودشان را نیاز دارند!! آدم ها به استراحت نیاز دارند. مامن بدون سقف...ادامه مطلب
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1402 ساعت: 13:36

صدای من، شراره های آتشم

وقتی به عمق قلب خود، مرا بغل نمیکنی

نگاه من، تازیانه‌هایی بر تنم

وقتی به گوش چشم خود، لمسی به من نمیکنی

دستان من، پاهای سست لاغرم، در پی تو از هم گسست

وقتی کنار خود مرا دمی رها نمی‌دهی

در این مامن قدم بزن

از هر کُنجش چرک سینه‌ام

برگیر و سهل ورق بزن

شاید دمی یادی کنی از سالها پیش از این به انتظارت نشسته ام

مامن بدون سقف...
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 72 تاريخ : جمعه 19 اسفند 1401 ساعت: 15:29

من تنها بی‌شعر مانده‌امکلماتم را فراموش می‌کنمفریاد میزنمفریاد شعر را می‌کُشدچیزی برایم نماندهگمانم به شعر بودنم از وسعت دریا به اشکی شکل باختهتو که نمیفهمی… تو که به خاطر نمیاوری… که من شاید خود، شعری بوده‌ام…اشکم جایی برای ‌جاری شدن نداردترس تنهایی امانی به گریه نمی‌دهدبجای اشک، بجای شعر… بهتی ابدی دارم! یک حالت بی نهایت منزوی، که از آن لذت نمی‌برم. حرف‌هایم را دوست ندارم. خودم را د‌وست ندارم. منی برای من نیست. یک قواره‌ی گوشتی لاغر که برای اشک تقلا می‌کند. راهی برای خالی شدن نیست. فقط خاطره هاییست دور که چقدر زیبا تر غمگین بودم.زبانم طعم فلز میدهد. سینه‌ام درد می‌کند. تمام راه‌های ترک سیگار، قواره‌ی گوشتی بی خاصیت را دچار بحران کرده. حالم از ابدهان قورت دادنم نیز چندروزیست بهم میخورد. هرلحظه‌‌ی حیاتم را از چنگ فروپاشیدن، به مدد فریادهای امری درونی در سرم، بیرون می‌کشم. من دروغگو ترین خوشحال کهکشانم. من ریاکارترین دوست صمیمی انسان‌های بدحال زمینم.به صورتم مشت بزن، به صورت قواره‌ی گوشتی من سیلی بزن. من همانم که ندانسته سرخ‌ترین ارتش توصیف‌های ننگین را نثارت کردم. فقط با چند کلمه سیاهت کردم …! با حالتی کودکانه… دریدمت به لفظ‌های سیاهم. من روح سیاه این مأمنم که تمام عشق گندیده‌ام برایت فقط عمیق‌ترین تلقین‌هایشخصیت خار کننده بوده. حقم است خراشم ده.ایکاش امانم بدهی در دل یک درخت در ناکجاد ابادی که خودم هم نمیخواهم بدانم.تمنای بزرگیست. مامن بدون سقف...ادامه مطلب
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 ساعت: 1:46

You see me laugh You find me enjoying my life You are sure … You trust the deepest smile I made on my face. You are wrong I am truly living the torture. Never ending fucking torture. I am the curse. The darkness. مامن بدون سقف...
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 ساعت: 1:46

اینکه ادم جا بزنه بده. زندگی شرایط خیلی مختلفی رو برای ادم به وجود میاره. دوره های خوب و پر از آرامشی هم وجود دارن ولی با گذر سنمون با گستره‌ی متفاوت‌تری از اتفاق ها مواجه میشیم که بعضی هاشون میزان سختیشون از مورادی که تا الان تجربه کردیم بیشتره. من ازت میخوام جا نزنی. نمیگم یادت بره که چه اتفاق هایی برات افتاده. نمیگم یادت بره یه نفر میتونست یه نامه‌ای رو ۶ ماه زودتر بنویسه و ننوشت. و اره قبول دارم شاید اگه مینوشت هزاران اتفاق متفاوت‌تر از چیزی که هست میتونست بیافته و زندگی بهتر بود. شایدم بدتر. اما ما نایستادیم. ما حرکت کردیم. خیلی حرکت ها هم میتونستیم بکنیم و نکردیم ولی نایستادیم. این مهمه. سرزنش هامون رو کردیم بابت نکرده ها و گله هامون رو کردیم از ادمایی که از اون سر دنیا در حقمون بی مرامی کردن.یادت نره اما، دیگه جوششو تو دلت نزن. غصشو نخور. بسه. هزارتا اتفاق برای هزار نفر میافته. ادامه بده. هزارتا شعر راجع به ادامه دادن هست. هزارتا شعر هست که اشتباه کردم ولی اشتباهمو میپذیرم و ازش درس میگیرم. این شعر هارو بخون. ترانه هاشون رو گوش بده و ادامه بده. راهتو خودتو پیدا کن.زندگی ما صرفا جوونی ما نیست. همونطوری که صرفا نوجوونی و کودکیمون نبود. گرچه من شخصا از همش راضیم حتی اگه یه سری جای زخم ازشون حمل کنم. من خوشحالم از لحظاتی که با تو داشتم. من خوشحالم از هر لحظه ای که باتو گذروندم. من میدونم وقتی پیر شدم کدوم خاطره هامون رو مرور کنم و بخندم. و صد البته هنوز جوونیم. خیلی مونده بگی جوونیم رفت. جوونیتو پر از چالش و دردسر و مشکل کن و بیافت به جونشونو حلشون کن. به موقعش هم بیا کلی با هم خوش بگذرونیم . این اون مدل جوونی ایه که میتونیم بعدا کلی باهاش حال کنیم و تعریف کنیم.پاشو بیا من مامن بدون سقف...ادامه مطلب
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 ساعت: 1:46

—جهانم پر از قهرهدلم اخه جنس یک گلبرگههر طرف و نگاه کنم یه عالمه رنگ میبینمانگشت به دلم بزن ، یهو همه جا سیاهی میبینماخه خدا چرا من و اینقدر لوس درست کردیچرا سلول سلولمو شیشه‌ای سرهم کردیهرچی هم قد میکشم بیشتر عزلت میکشمادمای دور و‌ برم بیشتر دورمو خط میکشنسخت تر میشن و من و دیگه دوست ندارنباهام همش قهر‌میکنن ، تو یه کنجی تنها میذارندلم‌ میخواد دود بشم سریع بیام اون بالاهاشاید اونجا دیگه نبود امیر لعنتی اینقده تنها مامن بدون سقف...ادامه مطلب
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 155 تاريخ : يکشنبه 25 ارديبهشت 1401 ساعت: 3:08

من ناباورانه می‌نویسم. در امتداد زندگی همیشه سست یک انسان. نا آگاه از زمان. ناآگاه از وجود. پرسش گر بیهوده‌ی خاکستری کانوا شکافته‌ی احمق. من نفهم، نا فهم مینویسم. من همیشه غرق در تردیدها.اسمم را بگذارید همان کس که در جوانی شعرهایش سوختند. یا ادمی با شعرهایی تماما مرده. شعرهایی دفن شده. آن کس که دیگر در تواضع احمقانه‌ و دروغینش  چرک نویسی برای خط زدن نداشت.انسان‌ها یکدیگر را آزار میدهند. بدون آزار نمیتوان کسی را دوست داشت؟ انگار دوست داشتن بدون آزار دادن غیر ممکن است.من تورا دوست دارم. من برای تو جان میدهم. من همه چیزم را با تو شریک شدم. من از هر جانی به تو به نیم سخن میگویم. از هر دانه حرفی از من سخن ناراست آراسته به رنگ دروغین گرا دار برداشت میشود. چرا چه کرده ام. من از دل شوق ها برگزیدم و با تو در میان گذاشتم. من هر غلطی کردم… این گونه با یک تلفن ارام شدم. مامن بدون سقف...ادامه مطلب
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 25 ارديبهشت 1401 ساعت: 3:08

یه سد سنگین جلو چشمامهاخه همش له شدن حق دستامه؟پا میذاری رو من و همه حرفامبعد میگی دلیلش حرفا و  کارامهاون همه آب راه جاری تو شعرامشده رگه‌های خشکی توی دنیامهمیشه میگفتی عاشق چشمامیحالا به هر راهی فراری از نگاهامیهرچی خواستم بگیرمت که نیافتیبهم فهموندی من دلیلی‌ام که هعی میافتیتو دلم پر از لرزش و ترسهپیچیده تو خودم میرم تو خلسه باشه این منم که دردههر ثانیش واسط تاریک و سرده امیدوارم این منی که مرد و یادت نمونه تا واسه دوباره حس کردنش نگیری بهونه  مامن بدون سقف...ادامه مطلب
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 147 تاريخ : يکشنبه 25 ارديبهشت 1401 ساعت: 3:08